دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
سلام به دوستان و خوبان و مهربانان همیشه حاضر در این کلبه حقیر که با حضورتان باعث شرمندگی این حقیر میشوید. پیشاپیش فرا رسیدن سال نو 1387 هجری شمسی را به یکایک شما ایرانیان در سرتاسر این کره خاکی تبریک میگویم و این آخرین مطلب در سال جاری خواهد بود. 23 اسفند ماه سال روز افتتاح این وبلاگ در 3سال پیش بود که به دلیل مشکلات کاری و فکری و روحی و روانی و مالی و الی غیر برای این دیوانه حقیر باعث شد تا نتوانم وبلاگم را به روز کنم که امیدوارم شرمساری این دیوانه را پذیرا باشید. سالی که گذشت : در سال 1386 که امید وارم برای همه دوستان سال خوب و خوشی بوده باشد برای من شامل برکات مالی و مخصوصا کاری بسیاری بودکه عبارتند از :
نیمه های امسال بود که از طرف روزنامه اندیشه نو که در آن کار صفحه آرائی میکنم توانستم کارت خبرنگاری بگیرم و با کمک گرفتن از تجربیات ارزشمند افرادی همچون : خانم وثوقی ( مدیر صفحه ورزشی) ، آقای شیرازی (سردبیر) و دیگر همکارنی همچون خانمها حسینی ، مرادی و آقای نیشابوری توانستم بیش از 50 مطلب تحلیلی و گزارش ورزشی و اجتماعی که بیشتر در زمینه ورزشی بود در روزنامه مان به چاپ برسانم. در این راستا نیز با راهنماییهای دوست قدیمی آقای یاسر شیخلو دبیر تحریریه مجله همگامان شهرداری استان تهران در این هفته نامه مشغول به کار شدم.
این شرکت دارای 5 باکس تدوین و دو باکس صداگذاری است و جز یکی از شرکتهای مجهز جهت تدوین و تولید و صداگذاری فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی میباشد که تا کنون بیش از 160 فیلم در این موسسه تولید شده است . از جمله فیلمهایی که اکنون بر روی پرده سینماهای تهران میباشد میتوان به فیلم " مادر زن سلام " و فیلم " محیا" اشاره کرد همچنین سریالهای " پول کثیف" و " من نه منم" که چندی پیش از تلویزیون پخش میشد برای این موسسه میباشند. لازم به توضیح میدانم که بگویم طراحی این سایت را که در واقع اولین گام من بعد از پشتیبانی از سایت انجمن مشاوران مدیریت ایران(www.imca.ir) که به پشتوانه برادرم در سال 85 بر عهده داشتم اینک مدیون دوستان خوبی به نام مهدی مهرنیا و آرمین مهدوی که اکنون کار تدوین فیلمهای سینمایی و تلویزیونی کارگردانهای نامی کشورمان را بر عهده دارند، هستم.
که مربوط به جشنواره ستایش در خوزستان است که چندی پیش برگزار شد و این کار را مدیون خانم نورا حسینی یکی از همکاران دوست داشتنی در روزنامه اندیشه نو هستم.
پس از مدتی به مدد یکی از همکاران با اسم مستعار آسمان عطش توانستم دوست خوبی پیدا کنم که اگرچه تا کنون خیلی کم توانسته ام او را ببینم اما به مدد گراهامبل و اختراع تلفنش بارها با وی صحبت کردم و از همصحبتی با وی که آقای حاتمی نام دارد بارها احساس شادمانی در من به وجد آماده است. خداوند تنش را سلامت بدارد J
امسال قدر و منزلت داشتن یک دوست خوب را بیشتر از هر چیز یاد گرفتم و همینطور کنار گذاشتن کسی را که در ظاهر رفیق هست ولی در باطن نارفیق. هرچند روزهای اول سخت بود ولی جزئی از خاطرات تلخ امسال به شمار میآید که بد نیست در اینجا بنویسم تا همیشه به یاد داشته باشم. کسی را که هیچ وقت و در هیچ زمان بدش را نخواستم. کسی که روزی سرمان را بر یک بالش میگذاشتیم و از یک لیوان آب میخوردیم و با غمهای همدیگر میگریستیم و در شادیهای هم شاد بودیم. شاید مقصر خودم باشم که او را به محل کارم بردم و همین امر باعث بروز اختلافات و کدورت شد. به هر حال برایش آرزو میکنم که روزی متوجه شود که با رفتارهایش و پشت سر گویی هایش چگونه نزدیکترین افراد به خود را میرنجاند. شاید بهتر باشد در مورد وی این مثال را بزنم که او مثل آتشی است در زمستان که از دور میتوان از حرارتش استفاده کرد ولی از حدی فاصله که نزدیکتر شویم به ما آسیب می رساند. روزی از من پرسید در حالی که بسیار ناراحت بود که چرا باید این همه غم در زندگیش باشد و من نمیدانستم چه جوابی به او بدهم چون آن زمان برای من او الهه پاکی و نجابت بود. اما امروز در این صفحه مجازی برایش مینویسم که اگر روزی به اینجا گذر کرد ببیند و این را از سر لطف به او میگویم که در چراهای زندگیش کمتر پشت چراغ قرمز ذهنش توقف کند: از همان روزی که جلسهای بر پا شد و تو در آن جلسه با تمام وجودت برای خراب کردن من گام برداشتی در حالی که پس از 23 ماه کار در آن مکان مقدس و فرهنگی اولین باری بود که جلسهای بر پا میشد که پای من هم وسط میدان بود، در دلم تو را نفرین کردم که از آن زمان به بعد اگر جوشی آزار دهنده و یا برشی زخم دار با دردی حتی در حد یک آه یا خمیدگیی در ابرویت ظاهر شد بدان که آه من، بخشی از علت بوجود آورنده آن مورد بوده است. یا حق موضوع مطلب : شعر پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|